مصائب هجوم و جسارت به خانۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
رو گرفـتی که کـبـودی تو پـیـدا نشود باعـث رنـجـش زخـم دل مـولا نـشـود سر سـجـاده دعـا کـرده حـسن آهـستـه بیکـسی کاش نصیب دل بـابـا نـشـود ز دهـان زن هـمـسـایـه شـنـیـده زیـنب حال او بسکه وخـیم است مـداوا نشود بشکند دست مغیره که به قنفذ میگفت آنقدر ضربه شدید است که او پا نشود پسرش دید غم کوچه و غصب فـدکش به گـمانـم که دگـر عـقـدۀ او وا نـشـود چه سرش آمده مرگش ز خدا میخواهد گـذرش کـاش دگر سمت گـذرها نشود حال او زار و خراب است بمیرم ای وای دیگر از بـسـتر بیـماری خـود پا نشود |